کجای کار ما اشکال داره که نمیتونیم مثل خیلی از افراد زندگی بدون دغدغه و بدون بدهکاری داشته باشیم؟
شاید جواب این سوال در اشتباهات خود ما نهفته باشه…
ما عادت داریم برای پاسخ به این مساله دنبال مقصری در بیرون از خودمون بگردیم:
آره تقصیر پدر و مادرم بود که بهم کمک نکردن…
تقصیر تحریمها و آمریکا و دولت و…
بابا کار نیست، من اگه کار درست و حسابی داشتم پولدار میشدم…
با کمی دقت متوجه میشید که در همین شرایط تحریم و مشکلات اقتصادی افرادی هستند که دارن از لحاظ اقتصادی رشد میکنن، افرادی که پدر و مادر پولدار نداشتن ولی زندگی موفقی دارن. افرادی که در گذشته حتی شغلی با حقوق بالا نداشتن ولی حالا در رفاه مادی هستن…
پس این نشانههای متضاد با افکار و باورهای فعلی ما ثابت میکنه که ریشه مشکل جایی دیگه است. ریشه مشکل فقر و بیپولی را باید در درون خودمون جستجو کنیم، در میان افکار و باورهایی که در ارتباط با لیاقت و شایستگی دریافت نعمت در خودمون داریم. افکار و باورهای غلط که در مورد پول و پولدارها داریم…
ما در تمام زمینههای زندگی از جمله در زمینهی پول، به 3 روش عمده برنامهریزی شدیم:
- برنامهریزی کلامی: یعنی وقتی جوانتر بودید چه چیزهایی شنیدین؟
- الگو قرار دادن: یعنی وقتی جوانتر بودید چه مواردی را دیدین؟
- پیشامدهای خاص: وقتی جوانتر بودید چه چیزهایی را تجربه کردین؟
درک این 3 مرحله اهمیت زیادی دارد بهعبارتی این برنامهریزیهای ذهنی ما را در زمینه مالی و کسب ثروت محدود کردن و برای اینکه این محدودیتها را از بین ببریم، در قدم اول باید بفهمیم چه باورهایی ذهن ما را محدود کردن و در قدم دوم اون باورها را از ذهنمون پاکسازی کنیم و در قدم سوم باورهای درست را جایگزین اونها کنیم.
بدون دیدگاه